من خاک میدهم
آفتاب که هست
درختهای بی بار و بَرَت
جای ریشه اش تنگ است
بیا و بیار
برای آب غصه نخور
خدا به چتر ِ دستهای دوستیمان، ایمان که آوَرَد
باران که ببارد
باغ می شویم و پُر ز بَر
حلقه می زنیم و دَف
شاد می شود زمین
خنده می کِشد خدا
نغمه می دهیم که ما:
آنک زنی در آستانه ی فصلی گرم
من زردم
تو آبی
بیایی
سبز
می شویم
منم دعوتت می کنم به غم
نگار؟
خوشم اومد رفتین تو فاز امید و شادی خوبه