توتها رسیده اند اما
هیچکس نیامد بگوید:
بانو ،
برایت شاخه ای
عطر گل سنجد آورده ام
ببوی
اگر عطر اقاقیا می خواستی رو درخت های باعچه ی ما حساب کن ..
دیگر شاید وقت آن رسیده که خود عطر سنجد و طعم توت را به خود هدیه دهیم....
توتها زیادی رسیده اند و رو به خرابی میروندشاید دیگر سنجد بویی ندارد که آنرا بوی کنی !
شاید راه خونتونو گم کردن! زیبا بود بانو.
بانوبرایت شاخه ایعطر گل سنجد آورده امببوی...خوب شد ؟
کو؟
بهار قهر نکن باهام...بیا حال کنیم...خوشحالی همه بهت میگن بانو ها... :)
با درودبا یک شعر اجرای اجرا نشده از خودم به روزمباید بیای حتمن بخونیش. تنها و با حسبه درود
سلام چقدر زیبا بود این شعرتان
سلامخیلی قشنگ بود
دلتنگیهای آدمی را باد ترانهای میخواند،رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده میگیرد، و هر دانه برفیبه اشکی نریخته میماند.سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛از حرکات ناکرده،اعتراف به عشقهای نهانو شگفتیهای بر زبان نیامده.در این سکوت،حقیقت ما نهفته است.حقیقت توو من.برای تو و خویش چشمانی آرزو میکنمکه چراغها و نشانهها رادر ظلماتمان ببیند. سلام ممنون منتظرتم
اگر عطر اقاقیا می خواستی رو درخت های باعچه ی ما حساب کن ..
دیگر شاید وقت آن رسیده که خود عطر سنجد و طعم توت را به خود هدیه دهیم....
توتها زیادی رسیده اند و رو به خرابی میروند
شاید دیگر سنجد بویی ندارد که آنرا بوی کنی !
شاید راه خونتونو گم کردن!
زیبا بود بانو.
بانو
برایت شاخه ای
عطر گل سنجد آورده ام
ببوی...
خوب شد ؟
کو؟
بهار قهر نکن باهام...
بیا حال کنیم...
خوشحالی همه بهت میگن بانو ها... :)
با درود
با یک شعر اجرای اجرا نشده از خودم به روزم
باید بیای حتمن بخونیش. تنها و با حس
به درود
سلام چقدر زیبا بود این شعرتان
سلام
خیلی قشنگ بود
دلتنگیهای آدمی را
باد ترانهای میخواند،
رویاهایش را
آسمان پرستاره نادیده میگیرد،
و هر دانه برفی
به اشکی نریخته میماند.
سکوت،
سرشار از سخنان ناگفته است؛
از حرکات ناکرده،
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده.
در این سکوت،
حقیقت ما نهفته است.
حقیقت تو
و من.
برای تو و خویش چشمانی آرزو میکنم
که چراغها و نشانهها رادر ظلماتمان ببیند.
سلام ممنون منتظرتم