تا رهایی

خوشا رهایی،خوشا اگر نه رها زیستن،مردن به رهایی.شاملو

تا رهایی

خوشا رهایی،خوشا اگر نه رها زیستن،مردن به رهایی.شاملو

442

تو را من "خوب" می دیدم

تو را ای "خوب"  ، من "خوب" می دیدم

توان خوب دیدن را به چشمانم تو بودی یاد دادی که دارد

تو در یادم بسان یک پَیَمبَر که در قومش عناد و منکرش جز خویش ِ خویشش نیست می مانی

تو را ای دوست من از یادم نخواهم برد

تو را سوگند، نگاهت را از آن نیلی ترین ِ آسمانی که بگفتی برنداری

که من پرواز روحت را بدون پَر ، بدون بال به سوی اوج می بینم

تو انسان بودنت در باورم را چو اعجاز پَیَمبَر گونه ات اثبات کردی

تو را ای دوست من از یادم نخواهم برد، هرگز.

12

قایقران
میان خلوتِ نیلوفران،
زلالی آب،
و آسمانی که بی دریغ زیبنده و آرام است
چه با نم باران ، چه با هجومِ نرمِ پرتوانِ گرمِ نور،
تن به روی اتحادِ چوبکان قایقت دادن،
تو از طلیعه ی زیبایی چه دیده ای؟
کمی زندگی، کمی زندگی برایم قاب کن
گوشه ی نگاهم بیاویزم
و زیبایی، که از دریچه ی آن ببینم.
قایقران، قایقت حجمی اندازه ی من جا دارد؟؟؟