الف: آقا چرا آرایش می کنی؟؟؟؟؟!!!!! زشته
ب: واااااا؟؟؟ خانووووم؟؟؟ پس تساوی حقوق زن و مرد چی میشه؟؟
من خاک میدهم
آفتاب که هست
درختهای بی بار و بَرَت
جای ریشه اش تنگ است
بیا و بیار
برای آب غصه نخور
خدا به چتر ِ دستهای دوستیمان، ایمان که آوَرَد
باران که ببارد
باغ می شویم و پُر ز بَر
حلقه می زنیم و دَف
شاد می شود زمین
خنده می کِشد خدا
نغمه می دهیم که ما:
آنک زنی در آستانه ی فصلی گرم
میگفت پرنده ای
گفتم: شبیه غاز؟
چون قناری؟ مثل باز؟
گفت: آخر ساده ی خوش خیال من
لاشخورها هم پرنده اند
قافیه می سازی که چه؟
الف ِ قامت یار
روی آن "تار" نشست
تار ِ کفتار
من گمانم کفتری
محو آن قامت تو
کور ندیدم
که کجا بنشسته ای