برای پست پایینیت ، میخوام بگم که هرکس در وجود خودش باید خدا رو بشناسه..هرکس خودش باید خدا رو کشف کنه..اینکه چه چیزی رو به ما نشون دادن و میدن اصلآ مهم نیست. حرف زدن درباره این موضوع خیلی سخته..
اما مطمئنا نظر اطرافیان اگه آنا اثر نذاره به مرور کار خودشو می کنه
باور کن آشیان بودن گنجشکها همچین هم بد نیست..
برای پست پایینیت ، میخوام بگم که هرکس در وجود خودش باید خدا رو بشناسه..هرکس خودش باید خدا رو کشف کنه..اینکه چه چیزی رو به ما نشون دادن و میدن اصلآ مهم نیست.
حرف زدن درباره این موضوع خیلی سخته..
اما مطمئنا نظر اطرافیان اگه آنا اثر نذاره به مرور کار خودشو می کنه
دیوانگی رو ترجیح میدم یه تنها بودن ، میزبانی گنجشکها گاهی دلنشین است
باور کن
گنجشک ها
دیوانه ی تو شده اند!!!
چه طعمی میتونه باشه بهار؟
باید دیوانه بشی تا بفهمی
دیوانگی خیلی خوبه مریم
گنجشک های وراج..گنجشک های دوست داشتنی..
منم به جمعتون راه بدید لطفا !
خوشحالم میشیم
سلام ..
اعتراف میکنم نوشته هات مرموزه ...
سلام
به چند جمله کوتاه به روزم ...
یه وقت درمورد مطالبم نظر ندی آدم فکر میکنه میای میخونی
سلام بهار مهربانم
عالی نوشتی
و چه خوشت دنیای دیوانگان و بودن آشیانی برای دل های ساده ی گنجشکان
سلام
زیبا بود
کاش همیشه همه طعم درخت داشته باشن و گنجشکهای کوچولو... شعر قشنگی بود بهار جان
خیلی عالی
ملت که دیوانه هستند من رو هم که دیوونه کردن تو هم روشون
چه عصبانی!!!
این تازه اول عاقل شدنه دختر
طعم درخت می گیرم ... طعم درخت می گیرم ...
مارو هم که دیوانه کردی !; )
اثر قابل توجهی ست ،
و قابلیت های بیشتری هم داره . با پایانی فوق العاده ...
فقط فکر می کنم کل کار یه سطر کم داشت تا عمق بیشتری پیدا کنه ....
عجب اسم جالبی
چه خوب . . .